همچو پروانه، آزاد وبی با موضوع آزاد (بیشتر طنز)
| ||
سلام!! خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟ یه سری جملهبین اعضای خانواده ی ما رد و بدل شده که به نظر من قشنگ بوده واسه همین براتون گذاشتمشون. اولی: کمتر اوقات من توی خونه غذا درست میکنم. وقتی که بابام یکی دوقاشق از اون غذا میخوره میپرسم: بابا چطور بود؟؟ بابا میگه خوب بود فقط داغه!! دومی: یه داداش دارم که شش سالشه، هرچی هم که میگه بقیه براش میخرن. به خاطر همین من خیلی بهش حسودیم میشه. روز پدر برای پدرم یه شونه گرفته بودم و دادم به پدرم و گفتم: تقدیم به شما...روز پدر مبارک... جملم هنوز تموم نشده بود که داداشم پرید وسط حرفم و گفت: _بابا!!! کی روز بچه میشه؟؟؟ بابام هم گفت: _والا فعلا که هر روز، روز بچست!! آخری: با مامانم داشتیم توی خیابون راه میرفتیم که یکدفعه رسیدیم به یه درخت که هیچ برگی نداشت فقط چند تا گل شبیه گل های ختمی روش بودن. منم فوری از مامانم پرسیدم: مامان؟؟! اینا گل های شقایقن؟؟؟ خودم از خجالت پیش مامانم آب شدم! [ دوشنبه 27 مرداد 1393 ] [ 19:05 ] [ مهدیه بانو ]
|